ایرانیان گرجستان در این مطلب گزارشی است که بر اساس تجربه شخصی نویسنده از مواجهه با جامعه ایرانی ساکن گرجستان که بعد از یک سال زندگی در تفلیس نوشته شده است.
ایرانیان گرجستان و خارج از کشور
تردیدی نیست که ایرانیان خارج از کشور، و همینطور ایرانیان گرجستان ظرفیت بسیار بالایی در حوزههای مختلف دارند و البته موفقیتهای زیادی را تا به امروز از سر گذرانده. اما نقش «جامعه ایرانی» در این میان چیست؟
آیا تاثیر مثبت دارد، یا فرساینده است و افراد را به حاشیه میراند؟
آیا با مهاجرت گسترده در سالهای اخیر، جامعه ایرانی چهرهای متفاوت از صورت کرخت و سنگین امروزی خواهد یافت؟
آیا مهاجران دستچین شده که از ویژگیهای ممتاز علمی و تخصصی یا مالی برخورداند، تغییراتی در صورت جامعه ایرانی به وجود خواهند اورد، یا وضعیت موجود بر آنها غلبه کرده و به حاشیهشان خواهد راند؟
ایرانیان گرجستان و تنوع در مهاجران دیگر به گرجستان
تفلیس شهریست تاریخی ،زیبا و البته جذاب برای کسانی که سودای زندگی خارج از ایران در سر میپرورانند. مهاجرانی از سراسر جهان مخصوصا ترک ها اعراب در اینجا زندگی میکنند. کافی است در هر ساعت از شبانهروز در هر کدام از خیابانهای شهر قدم بزنیم، تا تصویری عینی از آن به دست بیاوریم.
چرخی در تفلیس
ایرانیان زیادی در تفلیس زندگی میکنند. تقریبا محال است آدم یک روز را اینجا بگذراند،
اما صدای یک یا چند نفر را به زبان فارسی نشنود.
نه فقط در محلهها و مناطق ایرانینشین، همه جا ایرانیان را میتوان دید و
البته شناخت، چراکه بر خلاف تصورات رایج ما ایرانیان آن قدر شبیه هم هستیم که از چند فرسخی یکدیگر را تشخیص دهیم. البته نیازی به چند فرسخ نیست.چند متر یک بار به هم برمیخوریم و از کنار هم میگذریم.
میگویند دیدن همزبان و هموطن در غربت دل آدم را گرم میکند، اما خیلیها اینجا نهتنها دلگرم نمیشوند، بلکه از دیدن هم ته دلشان خالی میشود و احساس خطر میکنند. انگار که یکدیگر را نه فرصت، بلکه تهدیداتی بالقوه میبینند… اما چرا؟
احترام و اعتبار ایرانی
ایرانیان گرجستان به چشم گرجی ها معتبر و محترمند؛ جامعهای که رو به جلو حرکت میکند و موقعیت خود را به لحاظ کیفی و کمی تقویت میکند. اینجا ایرانیان را معمولا مردمی موفق میشناسند که عمدتا تحصیلکردهاند و شرایط مالی مطمئنی دارند و به همین دلیل در قسمت مطمئن و باثبات طبقه متوسط شهری قرار میگیرند و سرمایهای ارزشمند محسوب میشوند.
میتوانیم در حوزه کسب و کارهای کوچک سری بگردانیم. حضور پررنگ ایرانیان در این حوزه، به خصوص در بخش مسکن بسیار قابل توجه است
سودای مهاجرت
در ایران مثلی معروف است که میگوید که انگار کسی کاردکی برداشته و در این سالهای اخیر لایههای بالایی طبقه متوسط ایرانی را تراشیده و به خارج از کشور فرستاده است. خیلیها از این بابت به حال ایران حسرت و دریغ میخورند و خوش به حال دیگران میگویند، اما اگر با منطق اقتصادی و اجتماعی به این قضیه نگاه شود، میتوان این اجتماع با کیفیت از ایرانیان گرجستان و خارج از کشور را به عنوان فرصتی برای تولید و بازتولید فکر، اندیشه، فرهنگ و اقتصاد ایران و ایرانیان دید.
سرمایه انسانی ایران
آن طور که از شواهد برمیآید، با بالا گرفتن تب مهاجرت به خارج از کشور در سالهای اخیر طبیعی است که انتظار داشته باشیم دامنه تاثیر و قدرت ایرانیان در جوامع میزبان افزایش پیدا کند؛ به خصوص وقتی به آمارهای رسمی و غیررسمی مهاجرت نگاه میکنیم، آن وقت با یک حساب و کتاب تازه در مییابیم که چه حجم بزرگی از سرمایه انسانی از ایران خارج شده و وارد کشورهای همسایه و دور و نزدیک شده است.
جامعه ایرانی
ظاهرا مساله این است که جمعیت ممتاز ایرانیان گرجستان و سایر نقاط جهان، «جمعیتی» پراکنده است که موانع زیادی برای تبدیل شدن به یک «جامعه» پیش روی خود دارد. اکثریت ایرانیان خود را کنار کشیده یا ترجیح میدهند وانمود کنند که کنار نشستهاند. خیلیها به هم سفارش میکنند که از یکدیگر حذر کنند و مراقب باشند که آسیب نبینند.
بسیاری از ایرانیان اینجا، اجتماعشان را ضعیف، پرحاشیه و پرمساله میبینند.
فعالیتهای اجتماعی و سیاسی ایرانیان گرجستان
فعالیتهای اجتماعی و سیاسی در اینجا بسیار پرخطر و پرهزینه، چهبسا خطرناکتر از ایران است. فضا سرشار از سوءتفاهم است و عمق شکافها زیادتر از حد معمول؛ آن قدر که کمتر کسی جرأت کند پا به میدان بگذارد. در زمینه فعالیتهای اقتصادی هم حرف و حدیث و حاشیه کم نیست و در انواع و اقسام فعالیتها اقتصادی –از خرده گرفته تا کلان- زیاد دیده و شنیده میشود.
وضعیت فرهنگی ایرانیان گرجستان
وضعیت فرهنگی نیز تعریف چندانی ندارد. کتاب فروشی و یا کتاب خانه ای در گرجستان نمی بینید که محصولات ایرانی ارائه کند. مجلهها عمدتا بیمحتوا و و پیشپاافتاده و بیکیفیتند و نه مجله که در واقع آگهینامههای بدگرافیکیاند که به رایگان جلوی پیشخوان سوپرهای ایرانی گذاشته میشوند. خبری از گپ و گفتههای روشنفکری نیست. بازار فرهنگ و نه هنر چندان داغ نیست. هنرمندان و روشنفکران زیادی اینجا میآیند و میروند، اما نشانهای از این تاثیر را کمتر در رویدادهای فرهنگی و هنری میتوان دید.
اما چرا؟
و در آخر
خیلیها میگویند که جامعه ایرانیان گرجستان کشش کار جدی فرهنگی را ندارد. کتاب و مجلهخوان نیست. موسیقی جدی را دوست ندارد. حوصله مباحث روشنفکری را ندارد و اگر هم داشته باشد، اصلا فرصتش را ندارد. اما این فرضها فرضهای درستی نیستند، چراکه همینها در طول زمان مخاطبان اصلی حوزه فرهنگ و هنر بودهاند. ممکن است بعضی بهروز نباشند، اما حقیقت آن است که چه مهاجران قدیمی و چه جدید اغلب در همان دستهای قرار میگیرند که در فرایند سرمایهگذاریهای فرهنگی، معمولا در دایره مخاطبان هدف قرار میگیرند.
از سوی دیگر تجربههایی وجود دارند که نشان میدهند، عرصه فرهنگ و هنر برای ایرانیان گرجستان و خارج از کشور، فقط محدود به موسیقیهای درجه چند، کشتیهای تفریحی و نمایش فیلمهای پیشپاافتاده کمدی سینمای ایران نیست که البته همه اینها هم مشتریان محترم خود را دارند.
اینها نشان میدهد جامعه ایرانی و ظرفیتهای آن، فراتر از تصویر و تصور غالب از ظرفیتهای و توانمندیهای آن است. باید پذیرفت جمعیت خاموش قدرتمندی وجود دارد که بالقوه تولیدکننده و مخاطب اصلی حوزههای اقتصاد، فرهنگ و سیاست در کشور خود بوده و این ظرفیت را همچنان دارد. نکته اینجا است که چگونه میتوان این جمعیت خاموش ، ایرانیان گرجستان را که تحت تاثیر فشارهای گوناگون فردی و اجتماعی کنار نشسته و سر در خلوت خود فرو برده است، تکان داد و به تحرک درآورد؟