قالب وردپرس فروشگاهی
خانه / اخبار گرجستان / بچه من استقلالی دوآتیشه بود ؛ به خدا از BBC چند دفعه به من زنگ زدند، هیچ چیزی نگفتم
ثبت ازدواج در گرجستان

بچه من استقلالی دوآتیشه بود ؛ به خدا از BBC چند دفعه به من زنگ زدند، هیچ چیزی نگفتم

بچه من استقلالی دوآتیشه بود ؛ به خدا از BBC چند دفعه به من زنگ زدند، هیچ چیزی نگفتم

اخبار گرجستان

به گزارش تی نیوز

حتماً دو هفته قبل تصاویری که مربوط به آیتم درگذشت دو فوتبالیست ایرانی در گرجستان از ۹۰ پخش شد،
شما را هم تحت تأثیر قرار داد. پ
در و مادر این بچه‌ها صحبت‌هایی کردند که بسیار تلخ بود.

ورمزیار

حتماً دو هفته قبل تصاویری که مربوط به آیتم درگذشت دو فوتبالیست ایرانی در گرجستان از ۹۰ پخش شد،
شما را هم تحت تأثیر قرار داد.
پدر و مادر این بچه‌ها صحبت‌هایی کردند که بسیار تلخ بود

پدر محمدحسین ورمزیار یکی از بچه‌هایی که فوت شد،
صحبت‌های تازه‌ای می‌کند که دست‌کمی از حرف‌های تلخش در برنامه ۹۰ ندارد…

آقای ورمزیار، از آخرین وضعیت پرونده فوت پسرتان بگویید.
کار به کجا کشیده؟

ورمزیار :

هیچ جا. خبری نیست.
امروز به دادگاه می‌روم و سؤال می‌پرسم، چون اصلاً به ما خبری نداده‌اند.

مسئولان که می‌گفتند سریعاً به این پرونده رسیدگی می‌شود.

ورمزیار :

هیچ ارگانی به ما پاسخگو نیست. باز دم باشگاه استقلال گرم.
آن‌ها به ما توجه کردند ولی هیچ ارگانی نه.

به تهران آمدید و بازی فولاد را هم از نزدیک تماشا کردید. رفتار استقلالی‌ها چطور بود؟

ورمزیار :

بچه من استقلالی دوآتیشه بود. او دوست داشت در استقلال بازی کند.
مسئولان این باشگاه با من تماس گرفتند. برایم بلیت رفت و برگشت هواپیما خریدند و به تهران رفتم.
قبل از بازی همراه با تیم ناهار خوردم و حتی من را به رختکن بردند. خیلی رفتارشان خوب بود.

بازیکنان و مربیان چیز خاصی به شما نگفتند؟

ورمزیار :

رفتار همه عالی بود به خصوص خسرو حیدری که مثل یک برادر با من بود.
حتی بازیکن خارجی آن‌ها که سیاهپوست بود (الحاجی گرو) گریه کرد.
آقای شفر هم این‌قدر احساسی شده بود که نتوانست خودش را کنترل کند و او هم گریه کرد.
استقلالی‌ها خیلی زحمت کشیدند.
هرچه بگویم کم گفته‌ام. اینجا از خسرو حیدری خیلی تشکر می‌کنم.
خیلی زحمت کشید. هر جا رفتم، کنار من بود. عکس بچه من را قبل از بازی دستش گرفت.
آقای حیدری واقعاً ممنونم. مثل برادرم بودی.
استقلالی‌ها این‌قدر با من خوب رفتار کردند که برای دو روز غم و غصه‌هایم را فراموش کردم.
دیگر چه بگویم… بچه‌ام رفته. ارگانی هم به ما پاسخگو نیست. ما را به یکدیگر پاس می‌دهند.

یعنی پاسخگو نیستند؟!

ورمزیار :

من رفتم استانداری که با استاندار دیدار کنم، وقت ندادند.
گفتند ۴ ماه دیگر. آقای استاندار به خانه ما آمد، عکسش را گرفت.
یادم هست آن روز دستش را روی شانه من گذاشت و گفت: غمت نباشد،
هر وقت خواستی پیش من بیا. رفتم دفترشان، گفتند آقای استاندار وقت ندارند و
اگر هم بخواهی ایشان را ببینی ۴ ماه دیگر. آیت‌ا… ناصری امام جمعه یزد هم به من گفتند هر زمانی کاری بود به ما بگو ولی اخیراً که برای پیگیری مسئله به دفتر ایشان مراجعه کردم،
یکی از مسئولان آنجا گفت: این مسئله به ما ارتباطی ندارد.
وقتی مسئولان به خانه ما آمدند، گفتند همه کار می‌کنیم ولی تا الان هیچ به هیچ.

هزینه دفن پسرتان چقدر بود؟ چقدر در این مدت هزینه کرده‌اید؟

ورمزیار :

هزینه کفن و دفن ۱۵، ۱۶ میلیون تومان شد.
تازه غیر از آن یک پولی دادیم که پسرم را از گرجستان بیاورند.
به خدا پول نداشتم و پشت‌سر هم چک کشیدم.
رفتم استانداری گفتم به من وام بدهید زیر دین بچه‌ام نباشم.
گفتم اصلاً سودش ۳۰ درصد باشد،
فقط وام بدهید من شرمنده این و آن نشوم ولی گفتند به ما ربطی ندارد.
رفتم کمیته امداد آن‌ها هم گفتند به ما ربطی ندارد.
رفتم اداره کل ورزش یزد آن‌ها هم گفتند به ما ربطی ندارد.
چطور جلوی دوربین همه با ما همدردی می‌کردند؟ به خدا همسایه‌های ما دیدند
این مسئولان به خانه‌مان آمدند، فکر کردند نان‌مان در روغن است، ا
ما اگر یک هزار تومانی به ما داده باشند. این را گفتم که مردم بدانند.

پس مسئولان بیشتر برای عکس گرفتن آمده بودند.

ورمزیار :

به خدا از BBC چند دفعه به من زنگ زدند، هیچی نگفتم.
گفتم حالم خوب نیست و یکجوری دست به سرشان کردم.
نخواستم این مسئله سر و صدا کند ولی الان با این رفتار‌هایی که دیدم،
این بار تماس بگیرند حتماً حرف می‌زنم.
از روزی که مسئولان به خانه ما آمدند و رفتند، اگر شما آن‌ها را دیدید، من هم دیدم.
دو دقیقه وقت ندادند با استاندار دیدار کنم. جلوی دوربین‌ها خیلی به ما می‌گفتند
نگران نباشید و کمک می‌کنیم ولی الان.
همه اش وعده و وعیده بود؟ یک وام به ما ندادند تا بتوانیم قرض و بدهی‌مان را بدهیم. تا وقتی دوربین بود،
مشکلات ما به همه ربط داشت ولی الان فقط به خودمان ربط دارد.

وضعیت خانواده مرحوم کاربخش هم به همین شکل است؟

بله، آن‌ها هم مثل ما هزار و یک مشکل دارند.
پدر کاربخش هم مثل من کارگر است.
به خدا همین حالا بیکار در خانه نشسته‌ام.
هیچی ندارم. بیایید خانه ما را ببینید. پدرم کارگر بود، خودم هم کارگری کردم.

هر روز اخبار گرجستان را از کانال تلگرام ما پیگیری کنید .
برای وارد شدن به کانال تلگرام کلیک کنید .

ازدواج بین المللی در گرجستان

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد

قالب وردپرس فروشگاهی
تماس مستقیم واتساپی
ارسال از واتساپ